کانال انشا تلگرام http://t.me/davazdahumi
برای دانلود انشا های بیشتر روی لینک زیر بزنید
https://t.me/joinchat/AAAAAFlmaACSR3WLtXQOhA
کانال انشا با موضوعات متنوع http://telegram.me/davazdahumi
برای رفتن به بزرگتزین کانال انشا روی لینک زیر بزنید
https://t.me/joinchat/AAAAAFlmaACSR3WLtXQOhA
بر گر فته از کانال انشا 21 برای
پیدا کردن انشا با هر موضوعی به کانال ما سر بزنید
من سرزمین دردها هستم، سرزمین غم و اندوه. دریایی آرام که بعد از آن حادثه طوفانی هیچ وقت به حال سابق باز نمیگردم.
آن روز ، روز بسیار بدی بود روزی کع من با آن همه عظمت به ناتوانی و حقارت خود پی بردم.
آرام بودم و عاشق، عاشق تمام مسافرانی که به مقصد میرساندم. عاشق غبطه هایی که به بزرگی و عظمت من میخوردند. مغرور نبودم اما گاهی از بزرگی و عظمتم فریفته میشدم.
هرگاه میخواستند از بزرگی قلبی بگویند از من یاد میشد و هرگاه میخواستند از بخشش دلی صحبت کنند نام من به میان می آمد.
کشتی هایی که از من عبور میکردند از وسعت قلبم مطمئن بودند و بی تردید به سوی من می آمدند
با تمام محبت و مهربانی ام نمیخواستم کسی را با تمام وجود در آغوش بگیرم. آغوش من مرگ قلب ها بود.
قلبم مهربان بود اما آغوشم مرگ آور
سانچی قلبی بود که به ناچار به آغوش من آمد
هنگامی که سانچی در آتش میسوخت بی قرار بودم، حال وقت بخشش و کمک بود.
تمام خاطراتم زنده می شد خاطراتی که تمام عظمتم ا در آیینه ای سیاه و هراس انگیز نشانم میداد
موج أشک هائم به طرف سانچی میرفت و سعی داشت ان را خاموش کند. همه میگریستند، ماهی ها، صدف ها ،مروارید ها.
آری من با این همه هیبت و شکوه در مقابل آتش کشتی عشق ناتوان شدم
کاش سانچی قصد آغوش مرا نمیکرد و کاش آغوش من به روی او باز نمیشد!
وای بر من که مرگ قلب ها را میدیدم
چندروز گذشت . سانچی مسرتر از قبل آرزو میکرد که در آغوش من ارام گیرد ،به ناچار و با چشمانی اشکبار او را پذیرفتم
من دیگر ارام نیستم! من دیگر مظهر بخشش نیستم. من ارامگاه کسانی هستم که عشق را به بی نهایت رساندند.
بهترین انشا ها در کانال انشا 21
برای مشاهده انشا بیشتر کلیک کنید
انشا , کشتی سانچی , کانال یازدهم , کانال دوازدهم , کانال دهم
کانال انشا با موضوعات متنوع در لینک زیر
درباره این سایت